ناحیه امن
“شنیدید میگن چیزی که من را نکشد قویترم میکند”
نکته اینجاست
در آغوش کشیدن ناراحتی شما را غیرقابلتوقف میکند
وقتی با انواع چالشها دستوپنجه نرم میکنیم و از آنها عبور میکنیم اعتماد به تواناییهایمان برای مدیریت هر چیزی بالا میرود
پس ایمن بازی را متوقف کنید
چیزی که مردم را در بیشتر مواقع عقب نگه میدارد، چارچوب ذهنی آنهاست تا فقدان مشخص دانش.
تعریف منطقه آسایش
منطقه آسایش در روانشناسی چیست؟
اصطلاح ترک منطقه آسایش که امروزه کاملاً در فرهنگ ما جاافتاده، در دهه 1990 رایج شد.
جودیت باردویک متفکر مدیریت در سال 1991 عبارت “منطقه آسایش “را در کار خود ابداع کرد.
منطقه راحتی یک حالت رفتاریست که در آن فرد در شرایط کاملاً خنثی از اضطراب عمل میکند و سطح ثابتی از عملکرد را بدون هیچ احساس خطری دارد
در این ناحیه فرد با مسائل و چیزهای آشنا سروکار دارد و اوضاع تحت کنترل و مدیریت اوست.
توی این وضعیت فرد اضطراب و فشار روانی کمی احساس میکند و سعی میکند شرایط را ثابت نگه دارد چه جوری؟
ریسک نمیکند و تنها فعالیتهای کاملاً آشنا را انجام میدهد.
منطقه راحتی (قسمت زردرنگ) که در خارج از آن منطقه عملکرد بهینه (قسمت سبزرنگ) وجود دارد و منطقه خطر با رنگ قرمز مشخص شده.
منطقه امن:
جودیت باردویک منطقه امن را اینگونه تعریف میکند: «یک حالت رفتاری که در آن فرد در موقعیتی خنثی از اضطراب عمل میکند».
و نظر برنه براون در باره ناحیه امن اینه: “جایی که عدم اطمینان، کمبود و آسیبپذیری ما به حداقل میرسد. جایی که ما معتقدیم به عشق، غذا، استعداد، زمان، تحسین کافی دسترسی خواهیم داشت. جایی که احساس میکنیم کنترل داریم.
منطقه عملکرد بهینه:
تو این حالت اشاره دارد که در آن عملکرد را میتوان با مقداری استرس افزایش داد و وجود کمی ابهام و استرس طبیعیست. این میزان از استرس انرژی مضاعفی به فرد میدهد و همان انرژی اهرمی میشود برای عملکردی بهتر و بهدستآوردن نتایجی بهتر.
هر بار که از منطقه راحتی خود خارج میشویم و کاری انجام میدهیم که کمی ترسناک است، اعتمادبهنفس خود را با نشاندادن اینکه میتوانیم کارهای سخت انجام دهیم، چیزهایی که ممکن است ما را بترسانند، افزایش میدهیم.
وقتی به این شکل ظاهر میشویم، به خودمان نشان میدهیم که چه تواناییهایی داریم.
وقتی با انواع چالشها دستوپنجه نرم میکنیم و از آنها عبور میکنیم اعتماد به تواناییهایمان برای مدیریت هر چیزی بالا میرود
منطقه خطر:
فراتر از منطقه عملکرد بهینه، “منطقه خطر” قرار دارد که در آن عملکرد تحتتأثیر اضطراب بیشتر بهسرعت کاهش مییابد. در این حالت سطح بالای اضطراب اجازه عملکرد صحیح را نمیدهد و فرد را بهگونهای فلج میکند.
در سال 1907، رابرت یرکس و جان دادسون یکی از اولین آزمایشهایی را انجام دادند که ارتباط بین اضطراب و عملکرد را روشن کرد.
آنها مشاهده کردند که موشها با شوکهای الکتریکی با شدت فزاینده انگیزه بیشتری برای تکمیل پیچ و خمها پیدا کردند، اما فقط تا یک نقطه. بالاتر از یک آستانه مشخص، بهجای اجرا، شروع به پنهانشدن کردند.
در انسان هم همین رفتار مشاهده شده و این کاملاً منطقیست چون در پاسخ محرکهاییای اضطرابآور، رفتار غریزی انسان به این صورت است
مبارزه (مقابله با چالش)، فرار (فرار / پنهانشدن) و یخزدن (فلج شدن)
در سال 2009، آلاسدیر وایت، نظریهپرداز مشهور مدیریت بریتانیا، خرد ثابتی را تکرار کرد و نوشت که «در درک و مدیریت عملکرد، کلید مدیریت استرس است»
و اضطراب را ابزاری برای کمک به مدیریت عملکرد توصیف کرد.
از منطقه امن تا منطقه رشد
چگونه از منطقه راحتی خود خارج شوید و وارد “منطقه رشد” خود شوید
کلید اینجاست.
درحالیکه منطقه راحتی را اشغال میکنید، وسوسهانگیز است که احساس امنیت کنید، کنترل داشته باشید، و خیالتان راحت باشد که محیط در حالت یکنواخت قرار دارد. این دریانوردی صاف است. بااینحال، بهترین ملوانان در آبهای صاف به دنیا نمیآیند.
قدمگذاشتن از منطقه راحتی به منطقه ترس، بدون یک نقشه راه روشن، شجاعت میخواهد.
و هنگام ترک منطقه راحتی، ترس میتواند یک گام ضروری در مسیر رسیدن به مناطق یادگیری و رشد باشد.
منطقه آسایش یک حالت کمخطر است که در آن رشد راکد میشود، درحالیکه خارجشدن از آن منجر به یادگیری و رشد میشود.
ترک منطقه آسایش باعث تقویت، خودشکوفایی، انعطافپذیری، طرز فکر رشد و خودکارآمدی بیشتر میشود
پس از یک دوره یادگیری، منطقه راحتی جدیدی ایجاد میشود که توانایی فرد را برای رسیدن به ارتفاعات بیشتر گسترش میدهد و این معنای منطقه رشد است.
گامهای کوچک، تنظیم مجدد استرس و پذیرش چالشهایی مانند یادگیری مهارتهای جدید یا کشف خلاقیت میتواند به شما در خروج از منطقه آسایش کمک کند
نکته مهم این است که این تغییر مانند هر تغییر دیگری بدون سطحی از آگاهی سختتر میشود؛ بنابراین حواستان به قدمهایی که برمیدارید باشد.
بزرگی تغییر چقدر است؟
در هر حوزة زندگی، درک هر کس از نظر اندازة مشکل و سختی متفاوت است. شما باید یک دید کلی از جایی که منطقه وحشت شماست داشته باشید. برای اینکه نسنجیده عمل نکنید و بیگدار به آب نزنید. پشت سر گذاشتن منطقه راحتی به این معنی نیست که بیپروا و بدون احتیاط عمل کنید. هر قدم به جلو پیشرفت است. آن را ببینید و از خود بابت انجامش تشکر کنید. صبورانه آگاهی خود را پرورش دهید و به طور هوشمندانه مرزهای هر منطقه را ارزیابی کنید این راهی مطمئن برای عبور مطمئن از منطقة آسایش شماست.
انگیزههای دوستنداشتنی
برای ترک منطقه راحتی، باید از محدودیتهای بیرونی آن قدردانی کنید. همان محدودیتهایی که مدام از آنها گلایه میکنید و آرزو میکنید ایکاش نبودند.
قبول چالشها و تلاش برای رفع آنها شما را کش میدهد و به رشد و یادگیری منجر میشود.
” بگذارید انتخابهای شما منعکسکننده امیدهای شما باشد، نه ترسهای شما ”
نلسون ماندلا
مزایای خروج از منطقه آسایش:
1. خودشکوفایی
برای بسیاری، خودشکوفایی بهعنوان یک انگیزه قوی برای ترک منطقه آسایش عمل میکند. این مفهوم از طریق نظریه انگیزش انسانی آبراهام مازلو (1943) رایج شد، که او میگفت:
“آنچه که یک انسان میتواند باشد، باید باشد. این نیاز را ممکن است خودشکوفایی بنامیم”
سلسلهمراتب نیازهای مزلو مانند یک نردبان عمل میکند، با ارضای نیازهای «اساسی» و «روانی» در منطقه امن خود ساکن میشویم و حالا برای رسیدن به خودشکوفایی لازم است پا را فراتر بگذاریم و با ترسهای خود روبرو شویم.
2. توسعه ذهنیت رشد
کارول دوک (Carol Dweck) روانشناس استنفورد در کتاب طرز فکر (Mindset) یا ذهنیت نظریه تغییر ذهنیت رو عنوان کرد. طبق این نظریه افراد دارای دو ذهنیت متضاد هستند طرز فکر ثابت و طرز فکر رشد.
طبق طرز فکر رشد انسان انعطافپذیر است و عقبنشینیها یا محدودیتها به فرصتهایی برای یادگیری تبدیل میشوند و پتانسیل ما نامحدود میشود. وقتی عمداً منطقه آسایش را ترک میکنید با طرز فکر رشد همراه میشوید.
درحالیکه ذهنیت ثابت ما را در دام ترس از شکست نگه میدارد.
طرز فکر رشد، ما را تشویق میکند تا یاد بگیریم و خطرات سالمی را بپذیریم که منجر به نتایج مثبت در سراسر حوزههای زندگی میشود.
“هسته اصلی نظریه دوک اینه که انسانها انعطافپذیر و سازگار هستند”
3. انعطاف پذیری و ضد شکنندگی
زندگی یک امر قابلپیشبینی نیست. دیریازود همه با ناملایمات روبرو میشوند. عادت به گسترش منطقه آسایش، افراد را مجهز میکند تا با صبوری و متانت بیشتری با تغییرات و ابهامات برخورد کنند و این رفتار منجر به انعطافپذیری و بالارفتن توان تحمل ابهام میشود.
نسیم نیکلاس طالب، نویسنده، استاد برجستۀ مهندسی ریسک در مؤسسه پلیتکنیک دانشگاه نیویورک است. او در کتاب پادشکنندهاش مینویسد
باد شعلۀ شمع را خاموش میکند؛ اما آتش را شعلهورتر میسازد. تصادفی بودن، عدم قطعیت و آشوب نیز همینطورند: باید از آنها بهره ببرید نه اینکه خودتان را پنهان کنید. باید آتش باشید و مشتاق وَزِش باد.
او نمیخواهد که ما فقط از عدم قطعیت جان سالم به در ببریم یا بهزحمت از عهدهاش بربیاییم. مأموریت ما این است که چطور امر نادیده، مبهم و غیرقابلتوضیح را رام کنیم، بر آن مسلط شویم و حتی شکستش دهیم.
4. خودکارآمدی بیشتر
همانطور که آلبرت بندورا (1997) بیان کرد ، خودکارآمدی عبارت است از باور به توانایی انجام اقدامات لازم برای رسیدن به یک هدف.
ترک منطقه آسایش یعنی شروع آزمونوخطا و به دنبالة آن رسیدن به سطحی از موفقیت. تجربه این موفقیت، خودکارآمدی ما را ایجاد میکند و باایمان به توانایی شروع به رشد میکنیم.
نکته
مانند سایر مزایای ترک منطقه آسایش، این احتمالاً یکشبه اتفاق نخواهد افتاد. بااینحال، مارپیچ انباشته موفقیت و اعتمادبهنفس میتواند به یک دارایی قوی برای هر کسی تبدیل شود.
راهکارهایی برای کمک به ترک ناحیه امن:
1. استرس را مجدداً تنظیم کنید
از نظر فیزیولوژیکی، و طبق تحقیقات دانشمندان هیچ تفاوتی بین اضطراب و هیجان وجود ندارد (اسمیت، بردلی و لانگ، 2005).
چه هیجان و چه اضطراب هرکدام “پاسخ استرس” هستند، اما اینکه آنها مثبت یا منفی تلقی شوند، بستگی به برچسبی دارد که شما به آن میزنید.
جامعه تمایل دارد استرس را “بد” تصور کند، این درحالی ست که سطح بهینهای از استرس انرژی لازم برای عبور از یک سخنرانی عمومی، رفتن به یک قرار عاشقانه و غیره را فراهم میکند.
محرکها را میتوان بهعنوان هیجانانگیز در نظر گرفت و نه اضطرابآور
و با نیروی آن از منطقه راحتی بیرون رفت. به همین سادگی
2. نوروپلاستیسیته را درک کنید
مفهوم نوروپلاستیسیته، توانایی مغز برای تغییر و سازگاری در طول زندگی یک فرد است. برخلاف باورهای قبلی ما که فکر میکردیم رشد مغز پس از نوجوانی متوقف شده است، تحقیقات اخیر نشان میدهد که مغز ما میتواند از طریق تجربیات جدید و یادگیری به رشد و سازماندهی مجدد ادامه دهد.
یک گام اساسی برای درونی کردن ذهنیت رشد، پذیرش تحقیقات مربوط به نوروپلاستیسیته است.
بعد از آن، شجاعت کمتری برای اولین حرکت دور از منطقه آسایش لازم است زیرا شکست خود جزء جداییناپذیر سفر میشود.
3. اولویت بندی کنید
اشغال منطقه راحتی همیشه مضر نیست. بهعنوانمثال، ممکن است منطقی باشد که در منطقه آسایش هنر نقاشی خود بمانید، اما نه در منطقه مدیریت مالی شخصی خود.
نکته این است که تنگناها را شناسایی کنیم: مناطقی از زندگی که در آن راحت بودن بیش از حد ضرر دارد تا فایده.
و حالا موقع اقدام است…
7 راه برای ترک منطقه راحتی
1. کارهای روزمره را متفاوت انجام دهید
نیازی به یک خانه تکانی شدید و یکباره نیست از کارهای کوچک شروع کنید. از روتین پوستی ای که دارید، ورزش روزانه تا روابط خانوادگی و شغلی چه طور میتوان در هر کدام یک قدم متفاوت و رو به رشد برداشت؟
النور روزولت در همین راستا میگوید
“هر روز یک کاری انجام دهید که شما را می ترساند.”
همین کافیست خودتان را به رویارویی با تفاوتها و ناشناختهها عادت دهید تا از ناحیه امن خارج شوید.
2. مهارت های حرفه ای خود را گسترش دهید
رشد مهارتهای شما میتواند خلاقیت شما را تقویت کند و اعتمادبهنفس تازهای را به شما دهد. مهارتهایی مثل سخنرانی در جمع، مذاکره و رهبری میتواند چالش جدیدی برای بسیاری از افراد باشد و سرمایهگذاری روی آنها میتواند انعطافپذیری، رضایت شخصی ایجاد کند و فرصتهای بیشتری را بیش از همیشه باز کند.
3. یک رژیم غذایی جدید را امتحان کنید
پایبندی به یک رژیم غذایی سالم هم میتواند یک چالش جدید باشد و زمانی که به اهداف مهم در طول این مسیر دست پیدا میکنید؛ مثلاً تناسباندام بهتر و سلامتی بیشتر، خودکارآمدی شما افزایش پیدا کند.
یعنی شما باور پیدا میکنید به توانمندی خود و اینکه از پس هر کاری برمیآیید و این قطعاً اعتمادبهنفس شما را افزایش خواهد داد.
4. تمرینات را به سطح بعدی ببرید
در هر زمینهای جایی که شما احساس میکنید مهارت کافی را دارید و خوب عمل میکنید نقطة توقف رشد شماست.
همیشه بعد از زدن یک هدف، هدف جدید را مشخص کنید و سطح مهارت خود را افزایش دهید این معنای واقعی رشد و گسترش ناحیه امن شماست. پس اگر از عهدة تمرین برمیآیید زمان آن رسیده که آن را به مرحله بالاتر و سختتر گسترش دهید.
5. خلاق باشید
لازمه ی خلاقیت ریسک است.
هر چیزی از نوشتن شعر گرفته تا ساختن یک تجارت به ریسک کردن نیاز دارد.
دو حالت دارد:
تلاشهای خلاقانه شما و قدمگذاشتن به ناشناختهها، یا به موفقیت میرسد یا شکست و یادگیری بعدی.
“که آن هم به نوبه خود یک پیروزی بهحساب میآید. ”
پس خلاقیت و ریسککردن قدم بزرگی برای بیرون رفتن از ناحیه امن شماست.
6. باورهای خود را به چالش بکشید
همة ما نسبت به اصلاح باورها و تغییر آنها گارد محکمی داریم، جستوجوی دیدگاههای جدید و جایگزینکردن آنها در ذهن همیشه ناراحتکننده است؛ چون تغییر باور مخصوصاً باورهایی که زمان زیادی با آنها زندگی کردیم کار بسیار سختی است. این در حالی است که به چالش کشیدن باورهای ریشهدار رشد و بینش را امکانپذیر میکند.
این ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد، مثل خواندن ژانرهای مختلف کتاب، تنوعبخشیدن به افرادی که با آنها صحبت میکنید و بازدید از مکانهای جدید یا تغییر باورهای مذهبی و فرهنگی.
درهرحال به چالش کشیدن باورها یعنی قدمگذاشتن به بیرون از ناحیه امن.
7. صداقت را تمرین کنید
چه با خودتان صریح باشید، چه احساس خود را به یکی از نزدیکان بگویید و چه بخواهید در یک جمع صداقت نشان دهید، صداقت افراد را مجبور میکند از منطقه راحتی خود خارج شوند و این یعنی تجربه یک حس ناخوشایند
برایان تریسی میگوید: “شما فقط در صورتی میتوانید رشد کنید که بخواهید هنگام امتحانکردن چیزی جدید احساس ناخوشایندی و ناراحتی کنید.”
و کلام آخر
ناحیه امن جای امنی برای زندگی در عصر جدید نیست و به گفتة تونی رابینز مربی بزرگ انگیزشی
” تمام رشد از انتهای منطقه راحتی شما شروع میشود ”
پس از همینالان برداشتن قدمهایی محکم به بیرون از ناحیه امن خود را برنامهریزی کنید.
دیدگاهتان را بنویسید