چطور هدف انتخاب کنم؟
انتخاب هدف و حرکت به سمت آن
چند روز پیش در سایت بخشی طراحی کردیم تا از آن طریق افراد بتوانند برای سخنرانی درخواستشان را ثبت کنند در همان لحظه به ذهنم رسید هر سخنرانی را یک سکوی پرتاب کنم و فارغ از هر موضوعی که آن سخنرانی دارد چنددقیقهای درمورد انتخاب هدف و چگونگی حرکت به سمت آن را توضیح دهم؛ چون به نظرم بزرگترین مانع توقف انسانها این نیست که خواستار تغییر نیستند و با اوضاع کنونی زندگی خود کنار آمدهاند آنها مسیر موفقیت را نمی داند.
“برایان تریسی نویسنده موفق آمریکا در کتاب نیروی اعتمادبهنفس “خود میگوید: در کودکی بهخاطر مشکلات شدید مالی مجبور به کارکردن برای دیگران بود او برای گذران زندگی مجبور بود در مزرعة یک خانواده کارگری کند، حتی جای خواب نداشت و شبها را در طویلة آن خانواده میخوابید تا بتواند صبح زود برای غذادادن به حیواناتشان بیدار شود در مدرسه نمرات خوبی نمیگرفت، اصلاً فرصت درسخواندن را نداشت و همینطور بهشدت با دیگران بدرفتاری میکرد، نهایتاً در نوجوانی مجبور به ترک تحصیل شد و برای امرارمعاش هر کاری که میتوانست انجام میداد. رفتهرفته متوجه شد عامل اصلی بسیاری از بدبیاریها و سختیهای زندگیاش از درون خودش سرچشمه میگیرد و این بزرگترین قدم او به سمت موفقیت و تغییر زندگیاش بود.
” من نتیجة انتخابهایی هستم که در زندگی انجام دادهام، کسی یا چیزی را نمیتوانم بهخاطر وضع زندگیام سرزنش کنم، حتی خودم را ” (کتاب بهانهها را رها کنیم ـ وین دایر)
چهار گام موفقیت به عقیدة برایان تریسی
1» خواستن
2» تصمیم گیری
3» مصمم بودن
4» انضباط
1 ـ خواستن:
خواستن یعنی چه، مثل بچهای که یک عروسک میخواهد، روی سنگفرش یک فروشگاه پخش زمین شده است دست پا میزند و تمام محیط پر شده از صدای جیغ و گریة او.
این تلاش اوست برای متقاعدکردن پدر و مادرش در خرید آن اسباببازی و رسیدن به هدفش. ما آدمبزرگها هم باید همین روند را در پیش بگیریم.
خواستن توانستن است، همة ما بارها این ضربالمثل را شنیدهایم؛ اما آیا فقط خواستن یک چیز مساویست با دستیابی به آن؟ نه اینطور هم نیست و ما باید بجنگیم برای تحقق خواستههایمان
به عقیدة برایان تریسی “خواستن یعنی انتخاب یک هدف تداوم در اندیشیدن و صحبتکردن و ممارست بر خلق آن”
یعنی شما یک هدف را انتخاب میکنید و پای آن میمانید، تا میتوانید به آن فکر میکنید، در موردش صحبت میکنید، مشاوره میگیرید، نظر افراد موفق را جویا میشوید و تمام توان و صبوری خود را میگذارید تا آن را خلق کنید.
این معنای حقیقی خواستن است.
2 ـ تصمیمگیری:
تصمیمگرفتن گاهی در حد مرگ و زندگی خطرناک است، گاهی باید تمام پلهای پشت سرت را خراب کنی چرا که مسیر اشتباهی که آمدی دیگر تو را به جایی نخواهد رساند.
به قول ” جورج جونز ” خوانندة آمریکایی ” من نمیتوانم از اینجا به آنجا برسم ”
باید خراب کنی و از نو بسازی و بدانی که وقتی تصمیم میگیری دیگر راهی برای پشیمانی و بازگشت نیست…
در قرن سوم پیش از میلاد ژنرال ” ژیانگ یو” ارتش خود را از رودخانهای عبور داد تا با امپراتوری کیم نبرد کند. شب در حالیه لشکریان او خوابیده بودند دستور داد تمام کشتیها را به آتش بکشند. روز بعد به آنها گفت: “حالا یک انتخاب دارید: فقط میجنگید! یا پیروز میشوید یا کشته.” شما هم همینگونه عمل کنید پلهای پشت سرخود را خراب کنید و بدانید بهشت درگذشته نیست بهشت و خوشبختی را با تلاشی که امروز میکنید میتوانید در آینده بیابید.
3 ـ مصمم بودن
بهانهها همیشه وجود دارند “99 درصد از شکست ها از انسانهایی می آید که همواره در تلاش برای درست کردن بهانه هستند ـ جورج واشنگتن کارور”
سه دلیل اصلی برای بهانهها تنبلی، ترس و غرور است.
تنبلی: ما انسانها واقعاً دوست داریم کارهای راحت را انجام دهیم. چند بار تا کنون برای ورزشکردن یا رفتن به باشگاه برنامه ریختهاید و زمانش که رسید ترجیح دادید جلوی تلویزیون لم دهید و فیلم تماشا کنید.
در واقع ما تنبلی میکنیم؛ چون درک عمیقی از ضرورت رسیدن به اهدافمان را نداریم. کافیست به آن فکر کنیم چرا باید به هدفم برسم زیانهای ماندن در این وضعیت چیست.
مثلاً: اضافهوزنی دارم که به من اجازه نمیدهد هر لباسی را دوست دارم بپوشم، اعتمادبهنفسم را پایین آورده و توانایی و چابکیام را سلب کرده، اما مزایای رسیدن به هدفم چیست، اینکه هر لباسی را میتوانم بپوشم حس سبکی و انرژی داشتن، احساس اعتمادبهنفس بیشتر احساس جوانی بیشتر.
تأمل در مورد زیانها و مزایای هدفی که دارم انگیزه لازم برای دوری از تنبلی و بهانهآوردن را به ما خواهد داد.
ترس: زندگی بسیاری از ما بهواسطة ترس محاصره شده است، تابهحال به این فکر کردهاید چرا سربازها باوجوداینکه میترسند باوجوداینکه احتمال میدهند جانشان را از دست دهند باز هم به جلو حرکت میکنند آنها انسانهای ماورایی نیستند و جنسی از پوست و گوشت و استخوان دارند دقیقاً شبیه به سایر انسانها آن چیزی که به آنها کمک میکند تا بر ترسهایشان غلبه کنند توجه به بزرگی اهدافشان است، هدفهای آنها آنقدر مهم هست که بخواهند برای رسیدن به آن از جان شیرینشان هم بگذرند پس همانطور که گفتم در مورد هدف خود به اندیشید هرچه بیشتر به آن فکر کنید بیشتر برایتان مهم میشود و بهانهها حقیرتر میشوند.
غرور: غرورم اجازه نمیدهد فلان اقدام را بکنم، غرورم اجازه نمیدهد از دوستانم کمک بخواهم یا از همکارم درخواست همکاری بیشتر کنم غرورم مرا بهتنهایی بیشتر سوق میدهد در حالیه برای رسیدن به اهدافمان لازم است دایرة ارتباطمان را گسترش دهیم انسانهای با عزتنفس بالا در مواقع لزوم از دیگران کمک میگیرند و از تجربیات و مسیر آنها کسب تجربه میکنند. شما این امکان را دارید که بیشتر از عمر خود زندگی کنید اگر از لحظههای دیگران به نفع خود استفاده کنید.
4 ـ انضباط
مهمترین و بنیادیترین عامل رسیدن به موفقیت است. انضباط یعنی بهصورت منظم و هدفمند به تلاش خود ادامه بدهید، فارغ از هر اتفاقی که میافتد و فارغ از هر بهانهای شما به حرکت در مسیر خود ادامه میدهید، اگر بتوانید پیوسته انگیزة خود را بالا نگه دارید که عالیست اما در غیر این صورت نیز توقف نکنید آنچه شما را به استمرار داشتن و عملگرا بودن سوق میدهد همواره انگیزه و اشتیاق نیست؛ بلکه روزهای زیادی ممکن است شما حالش را نداشته باشید ممکن است خسته باشید یا دلشکسته باشید و تنها داشتن دیسیپلین میتواند مانع بهانهها و اهمالکاری شما شود. پس دیسیپلین داشته باشید.
دیسیپلین یعنی داشتن برنامه منظم و سبک زندگی با یک برنامه روتین که درهرصورت اجرا میشود. یعنی کاردرست را در زمان درست انجام دهید بدون بهانه.
5 ـ عملگرایی
ساعت 5 و نیم صبح است و من در حال نوشتن کتاب هستم و اینجا کنارم کسی نیست که بخواهم در حضور او از خودم تعریف کنم و زود بیدار شدنم را به رخ او بکشم اما انجام این کار سخت بعد از شبی که خسته بودم و دیر خوابیدم به من اثباط میکند که میتوانم به تعهدم عمل کنم و همین عمل کردن به تعهدات روزمره در شما اعتمادبهنفسی راسخ را ایجاد میکند. همین الان فکر کنید در زندگی به کدام عملکرد و یا ویژگی را داریدکه به آن افتخار میکنید.
تمرین:
در ابتدا ممکن است جبهه بگیرید و بخواهید بگویید من هیچ کار مفیدی انجام نمیدهم یا مدام به خودتان برچسب بزنید که من تنبل هستم، من بیمصرف هستم؛ اما یادتان باشد همین خودگوییها رفتهرفته اعمال شما را میسازد اگر تنبلی میکنید ریشة آن را پیدا کنید. شاید شما کسی هستید که به خود و سلامتیتان اهمیت میدهید، به پوستتان میرسید این یک ویژگیایست که باید به آن افتخار کنید یا شاید شما مهربان هستید و به نزدیکانتان اهمیت میدهید، میتوانید این رفتارتان را هم جزء افتخاراتتان بهحساب آورید حالا شما بگویید…
کار جعلی
باتوجهبه قانون علت و معلول هر رفتار و عملکردی یک دلیلی دارد، شاید دلیلتان قابلبررسی است و یا باتوجهبه اصل جایگزینی انجام هر کاری در یکزمان خاص مساویست با انجامندادن یک کار دیگر در همان زمان پس پیدا کنید اگر کار مهم را انجام نمیدهید در عوض چه کاری را انجام میدهید؟ آیا گشتوگذار در شبکههای اجتماعی زمان شما را پرکرده، آیا در حال دیدن فیلم موردعلاقة خود هستید یا در حال قدمزدن در خیابان شاید هم در حال آمادهکردن شام، درهرحال شما یک کار را انجام میدهید و یک کار را نه و نکتة مهم این است شما کار جعلی نکنید.
کار جعلی چیست، به کاری میگویند که انجام آن در یکزمان خاص لازم نیست، حتی اگر کار درستی باشد. برای مثال شما باید یک گزارش مهم در مورد کارتان را بنویسید؛ اما چون ایدهای ندارید خودتان را سرگرم خواندن کتاب میکنید یا باید یک تلفن مهم بزنید؛ اما چون استرس دارید، شروع میکنید به مرتبکردن اتاقتان، در مسیر رسیدن به اهدافتان مراقب کارهای جعلی باشید.
کلام آخر
موفقیت پیشروی شماست اگر آن را عمیقاً بخواهید، تصمیم بگیرید، مصمم باشید و منظم به سمت آن حرکت کنید.
دیدگاهتان را بنویسید